Currently browsing category

جوکهای فارسی, Page 198

جوکهای فارسی

88

 با پسرش مشغول بوده، پسرش هي جيغ و داد ميكرده كه: آااي! بابا نكن! اااوووخ! درد ميگيره!  قزوينيه شاكي ميشه،‌ ميگه: خفه شو

104

 در خونشون يه تابلو ميزنه: با تشكر و  قدرداني از اهالي محل!!!

120

3.14 ميكنه!!!

89

زنه ميره دكتر، ‌ميگه: آقاي دكتر من كنار رونم

105

 مياد بيرون!!!

90

: آره نميدوني اونقدر شرمنده شدم، اونقدر شرمنده شدم كه نگو! رفيقش ميگه: آخه چرا، چي شده؟ ميگه: پريروز اين

106

: حالا چي كار كنيم كه گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومي ميگه: تو دست به گاوت نزن، من يه گوش گاومو

122

 خانوم بلند كرده بوده،‌ نميدونسته چطور سر صحبت رو باز كنه. هرچي فكر مي كنه هيچي به نظرش نميرسه. يه كم پسته تو ماشين داشته،&nbs

91

: آره ديروز رفتم خونه ديدم يه جفت كفش دم دره، شك كردم. رفتم جلوتر ديدم يه لباس مردونه هم افتاده رو …