37
رشتيه واسه رفيقش تعريف ميكرده كه : -آره رفتم 
رشتيه واسه رفيقش تعريف ميكرده كه : -آره رفتم 
رشتيه ميخواسته زن وبچش رو بفرسته مسافرت. ما
رشتيه با رفيقش صحبت ميكرده، ميگه بابا اين ت
رشتيه ميره دكتر، ميگه اقاي دكتر من هشت تا ب&
رشتيه ميره خونه ميبينه زنش با يك نره خري مشغ
رشتيه با تهرانيه تصادف ميكنه. تهرانيه از ما
قالي جاي كفش هست. جاي پاها رو دنبال ميكنه مي رسه به اتاق خواب، ميبينه يكي سخت با زنش مشغوله. داد ميزنه: مر
. داد مي زنه: دربيار!، دربيار! يارو در مياره. رشتيه ميگه: اَه اَه! حالم بهم خورد، بكن تو! بكن
تركه ميره داروخونه ميگه: يه كاندوم كدئين دا&
. زنه هم هي ميگفته: بازم بكن! بازم بكن! يارو هم ميگه بابا ديگه چقدر ب