67
. عربه بهش بر مي خوره، ميگه : ولك، اينكه زنونست! يارو ميگه : خوب آقا شرت شرته، چه فرقي داره؟
. عربه بهش بر مي خوره، ميگه : ولك، اينكه زنونست! يارو ميگه : خوب آقا شرت شرته، چه فرقي داره؟
يك بابايي رو مي فرستند ماموريت آذربايجان. ي&#
سر كوچشون، اولين بچه اي كه داشته رد ميشده رو ميكشه كنار، شروع ميكنه به كار خير. بچه هم شروع م
يك بادي از جهت نامساعد از يكي از خانماي مسافر در ميره. راننده تاكسي هم از اون
سوار ميشه. تركه برمي گرده به زنه ميگه: مي بخشيد خانم، اسم شما چيه؟ زنه با عشوه ميگه: غنچه! تر
: خانم جان اين چيه؟ ميگه: بچه ست. ميگه: دوستش داري؟ ميگه: آره خوب، معلومه. ميگه: پس چرا قورتش د
. بچه شيره هم گريه كنان ميره پيش باباش ميگه: بابا جون! يكي منو كرد! شيره ميگه: غصه نخور بابا، من دهنشو سرويس …
: آقاي دكتر تخمم درد ميكنه ، دكتر دست ميزنه ميگه: الان چه احساسي داري؟ ميگه: دكتر جون دوست دارم ادامه بده!!!
و دهن بابا ننه و در و همسايه رو سرويس كرده بوده. خلاصه آخرش مامانش شاكي ميشه ميبردش پيش يه روان شناس كه از …