317
پسره زبونش ميگرفته، صبح دير ميره مدرسه، خا
پسره زبونش ميگرفته، صبح دير ميره مدرسه، خا
تركه ميخواسته بره خوار هر چي راهزنه اطراف ت&#
رشتيه رفيقش رو تو خيابون ميبينه، ميگه: هي مي&
از يه رشتيه ميپرسن: شما با چه سهميهاي وارد د
به تركه ميگن: تا حالا تو موقعيتي گير كردي كه &
يه روز يه رشتيه با زنش ميره سينما، فيلم سوپر
دو تا تهرانيه ميخواستن دو تا اصفهانيه رو سر &
به تركه ميگن آسمون خراش درست كن. يه كم فكر مي
تركه شطرنج باز بوده و از مسابقه ميومده، سو
يه شب يه بدبختی که خونش يه اتاق بيشتر نداشت ر