527
قزوينيه داشته واسه رفيقش تعريف ميكرده كه:
قزوينيه داشته واسه رفيقش تعريف ميكرده كه:
قزوينيه ميره پرورشگاه يك بچه رو به فرزندي ق
عربه و تركه ميخواستن توي كون همديگه بگذارن
يك بابايي زنگ ميزنه سر كار به رئيسش ميگه: آ 
اوا خواهره ميره پيش دكتر ميگه: آقاي دكتر يه
پسر رشتيه با پسر قزوينيه رفيق بوده و هر روز  
تركه خانوم آورده بوده، بعد ازينكه كارشون ت&
تركه چراغ جادو پيدا ميكنه، غوله از توش در م
قزوينيه ميميره، پسرش ميبينه وصيت كرده ق&#
تركه ميره حموم، آب جوش بوده با نعلبكي دوش مي