439
يك بابايي چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه &
جوکهای فارسی
يك بابايي چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه &
آخونده و عربه و رشتيه سوار هواپيماي لوفتا 
قزوينيه داشته تو حموم بچشو ميكرده، بچهه هي
يه كرمه ميره بدنسازي كير ميشه! (آخه بدن سازي ب
تركه ميخواسته بياد تهران، ميره ترمينال از &
تركه تو مسابقة دو دوپينگ ميكنه، ازقضا آخر &#
يه بابايي ميميره ميره اون دنيا. اونجا هر چي &#
عربه ميخواسته جلق بزنه به كيرش آب صابون مي&#
از قزوينيه ميپرسن: شما تحصيل كرده ايد؟! ميگه:
تركه ميره داروخونه ميگه: آقا كاندوم سياه د&#