170
تركه ميخواسته خبر شهادت يكي رو به پسرش بده، &
تركه ميخواسته خبر شهادت يكي رو به پسرش بده، &
قزوينيه مياد خونه، ميگه: خانم يه خبر خوب دار&
تركه با كُت وزير شلواري تو خونشون نشسته بو
رفيق تركه خيلي خانوم باز بوده، تركه ازش مي
تركه مادر پدرشو ميكشه، ازش ميپرسن: چرا اين &
تركه ميميره، تو اون دنيا بهش ميگن: تو 2344.59 ركعت
تركه داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال &
تركه رستوران ميزنه، رو درش مينويسه: وقت نها&#
تركه نشسته بوده كنار جوب، نون خشك ميزده تو 
رشتيه تركه رو ميبينه، بهش ميگه: بيچاره آب