399
تركه پسرش رو ميفرسته ژيمناستيك، بعد از يه 
تركه پسرش رو ميفرسته ژيمناستيك، بعد از يه 
تركه شب دوم عروسي زنش رو ميكشه، ميبرنش دادگ&#
تركه شب دوم عروسي زنش رو ميكشه، ميبرنش دادگ&#
تركه ميره حرم امام رضا، ميگه: امام رضا قربو&
قزوينيه داشته تو يك خرابه يه پسره رو ميكرد
يه شب زن و شوهره ميخواستن با هم حال كنن، بچشو
تركه مي خواسته چشماي بچش عسلي شه؛ تخماش روه&#
معلمه داشته پاي تخته مسئله حل ميكرده، يه
دم دروازه قزوين نوشتن: شورت آهني موجود است! &
يارو بارفيقش ميخواستن دو تا سنجاب ناياب ر