از خاطرات ی شیرازی

مهمون بودیم جایی، نصف شب حال نداشتم برم دستشویی، یه بچه کنارم خواب بود برش داشتم گذاشتم تو جای خودم تو جای اون شاشیدم، اومدم برش گردونم دیدم تو جای من ریده. داغون شدم آقو،داغوون