دلقک سلطان محمود

از بهر روز عيد سلطان محمود خلعت هر كسي تعيين مي كرد. چون به طلحك
رسيد فرمود كه پالاني بياريد و بدو دهيد. چنان كردند. چون مردم خلعت
پوشيدند طلحك آن پالان در دوش گرفت و به مجلس سلطان آمد.

گفت: اي بزرگان عنايت سلطان در حق من بنده از اينجا معلوم كنيد كه شما همه را
خلعت از خزانه فرمود دادن و جامة خاص از تن خود بركند و در من پوشانيد